ایـــن روزهـــا هــــوا خیلـــی غبـــار آلــــود اســـت؛
گـــرگ را از ســـگ نمــی تـــوان تشخیـــص داد !
هنگـــامـــی گـــرگ را می شنـــاسیـــم؛
کـــه دریـــده شـــده ایــــم
نظرات شما عزیزان:
شهریار 
ساعت9:55---10 آبان 1391
به انجایی که می گویند روزی دختری بوده است ...
که مرگش نیز چون مرگ تاراس بولبا ،نه چون مرگ من وتو،
مرگ پاک دیگری بوده است ...
من اینجا از نوازش چون ازار ترسانم...
زسیلی زن، ز سیلی خور واز این تصویر بر دیوار ترسانم...
در این تصویر عمر با سوط بی رحم خشایارشاه زند دیوانه وار اما نه بر دریا...
به گرده ی من ...
به رگ های فسرده ی من...
به زنده ی تو ...
به مرده من ...
مهدی اخوان ثالث
|